من

۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

کسی که مطلبی رو توی اینترنت (حالا هرکجا) نشر میکنه درواقع قید خصوصی بودنشو زده

مخصوصا توی فضاهای مجازی که موقع ثبت نام یا رجیستر با این بند موافق هم میشه از طرف خود شخص

حتی در صورت پرایوت بودن اکانت یا پست ارسالی , خود خدمات دهنده اجازه ی استفاده از مطلب رو داره یا ممکنه توسط ادلیست به بیرون نشر پیدا کنه

تنها در یه صورت شخص میتونه ادعای حقوق کنه که کسی از گوشیش عکس یا فیلمو کش رفته باشه , در غیر این صورت هیچ حقی جهت پیگیری کجا پخش شدن عکس و کلیپی که نشر کرده نداره

( این مطلب خیلی بدرد اونایی میخوره که 24 ساعت زار زار میکنن چرا فلان پیج کلیپمو پخش کرد )


" Be careful about what you share"



آقای بلاگفا هم که باز داغونه . نمیشه نظر گذاشت برای دوستان بلاگفایی

یکی از دوستان عزیز برای پست قبلی متن زیر رو فرستادن , واقعا خالی از لطف نیست که انتشارش بدم

در ضمن کمال تشکر رو دارم از ایشون , واقعا ممنونم

جای فکر داره و مقایسه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشتباهاتم،...

 را دوست دارم!

آنها،

 همان تصمیماتی هستند؛ که...

خودم گرفته ام!

و....

نتیجه اش را هر چه باشد؛

 میپذیرم!

اشتباهاتم،...

را گردن کسی نمی اندازم!

مى پذیرم؛ که...

 انسانم 

و اشتباه میکنم! 

نه،  فرشته ام

 و...

 نه،  شیطان!

و نه، انسان کامل!

وقتی زمین میخورم،...

بلند میشوم؛

 خودم را میتکانم و...

ادامه میدهم!

اشتباهاتم را دوست دارم...!

آنها،

حباب شیشه ای غرورم را میشکنند...!

هر زمان

 به اشتباهاتم پی بردم؛

بزرگتر شده ام!

اشتباهاتم را دوست دارم...!

آنها...

 گران ترین، تجربه هایم هستند؛

چراکه...

 برایشان هزینه گزافی پرداخته ام!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


" a gift"

از اشتباه کردن متنفرم

البته اشتباه تو دیدگاهای مختلف تعریفش فرق داره .

شاید بخاطر همین حسمه که آخرین زوممو میکنم رو کارام کاملا منظم عمل میکنم تا نسبت به معیارای خودم اشتباهی نکنم

حتی خیلی جاها ترجیح میدم کاری نکنم تا اینکه کاریو کنم که احتمال خطا توش هس

خیلیا میگن با این سبک موقع پیری فقط پشیمونی میمونه برات که چرا بیشتر ریسک نکردم و هرچیزیو تجربه نکردم


"It makes me happy that i should THINK to remember my last mistake"

نمیدونم شاید همه وجودمو گرفته تبدیلم کرده به اینی که هستم

شاید باید دنبال یه درشت و درست و حسابیش بگردم و نگاش کنم تا بفهمم هنوز خیلی جا دارم

یروز خوب میشم. شاید


"Pride"

بم گفت 8 آماده باش میام دنبالت بریم دانشگاه "یه سوال بپرسیم بیایم"

7:30 حاضر بودم تا آقا کارای اول صبحشو انجام داد و نهایتا 9 پیداش شد با یه نفر دیگه

گفتم دیره الان دیگه , من با ماشین خودم میام چون از اون طرف باید برم کلاس ساعت 11:30 باید اونجا باشم

گفت نه بیا قبل یازده میارمت خونه که بعد بری خودت ( یک هفتس ماشینش اومده) . هرچند ناراضی بودم اما گفتم باشه.

خلاصه رفتیم دانشگاه به محض اینکه رسیدیم دیدم به جای انجام کار خودمون شروع کردن انجام کارای متفرقه از این اتاق به اون اتاق

گفتم مگه نیومدیم برا انتخاب واحد سوال کنیم ؟ گفت اوکی الان میریم . خلاصه رفتیم سوالمونو پرسیدیم . تا اینجا برا یه سوال نیم ساعت تلف شده بود( حساب کرده بودم کل رفت و برگشتم 40 دقه طول بکشه)

از اون لحظه مکافات شروع شد . شروع کردن پخش شدن و انجام هزارتا کار دیگه که نصف بیشترش مال خودشون نبود

گفتم کاری ندارم هرکاری میخوای بکن اما حواست باشه که یازده و نیم کلاس دارم قبلش باید خونه باشم

همینطور هر ثانیه ای که ازم تلف میشد یه درجه به آمپرم اضاف میشد . ساعت داشت به یازده نزدیک میشد که دیگه چسبونده بودم شروع کردم غرغر

نفر سومم گوشیش خاموش نمیدونستیم کجاس . دید من آمپر چسبونده بودم گفت ولش کن بریم برسونمت

سوار ماشین شدیم نمیدونم نفر سوم چطور گوشیشو روشن کرد زنگ زد گفت پنج دقه دیگه واسین الان میام

ربع ساعت تو گرما باز شدیم قشنگ تا آقا اومد

ساعت 11:15 بود. گفتم گه زدی به برنامم دیگه برسونم کلاس خودم از اون راه میرم خونه تو این آب و هوای ...می

تو همون لحظه داداشش زنگ زد گفت دانشگاهی برو یه چکلیست برام بگیر بیار

یه نگاهش کردم

گفتم میدونی چیه ؟ من گوه بخورم یبار دیگه کارمو حتی یه درصدشو لنگ کسی کنم . همیشه ی عمرم کارامو خودم کردم بدون مالوندنه کسی , کافیه کوچکترین چیزو یکی بخواد برام انجام بده تا گند بزنه به زندگیم . باید با ماشین خودم میومدم که لنگ تو یکی نشم

از ماشین زدم بیرون بی توجه به عذرخواهیاش از تاکسی سرویس ماشین گرفتمو رفتم کلاس با اعصاب خراب

توی مسیر همش به این فکر میکردم که من چقد  مشنگ بودم که چهارسال کامل اینارو با خودم میبردم دانشگاهو میوردم خونه با ماشین, نه اینکه بگم اینکارارو کردم براشونو منت بذارم , اما درکشون میکردم

یه چن دقه تو کلاس نفس عمیق کشیدم تا آروم شم. استاد سری اول تخته رو پر کرد اومدم دفترچه ای که دوستم بم داده بودو باز کنم شروع کنم نوشتن (چون نرسیدم برم خونه ازش گرفته بودم) نه دفترچش برگ خالی داشت نه خودکارش مینوشت . قشنگ تو اون لحظه دم دسم بود گردنشو میشکستم

خوشبختانه کلاسمون خیلی خوب بود استادمون یه تست تدریس ازم گرفت تمرینی خوب بود راضی بودم از خودم.

کلاس تمام و اومدم از عابر بانک پول در بیارم تاکسی بگیرم برا  خونه یه مرد میانسالی هل داد بره جلو من کارت بزنه

گفتم ببخشید من زودتر اومده بودم . گفت بفرمایید اما زمان ما به بزرگترا احترام میذاشتیم نسل شما فرق میکنه . گفتم موضوع ربطی به احترام نداره به این میگن حقوق شهروندی.گفت بله یچیزی ام بدهکار شدیم

واقعا تو اون لحظه نتونستم میزان رودار بودنشو محاسبه کنم ( اهل شهری ام بود که سال اول دانشگاهمو اونجا گذرونده بودم و از مردمش از ته دل نفرت دارم)


هیمن چیزا ریز ریز رو افکارم تاثیر گذاشتنو اخلاقی که الان دارمو شکل دادن که تقریبا همه میگن این اخلاق نداره . برا خیلیا نبایدم اخلاق داشت


"Can't describe"

از این لحظه هرکی از اطرافیان بگه چقد پا کتاباتی یه حرف درشتی میخوره . دیگه گذشت دوران رعایت کردن اینو اون

فعلا اولین قربانی دهنشو بست .

"it's not up to you bi..* . shut your mouth up n let me live in my own way"

هرچی بی هدف تر, بی برنامه ترو مایوس تر باشی ارزشت کمترو کمترو میشه . ته این جاده "هیچ جاس"

سلطان وقت کشی. نمیدونم چرا از تیما عربی بت پیشنهاد نمیشه

"Do something for god's sake"

وقتی نه میشناسمش نه حسی بش دارم نه هیچی پ چرا ناراحت شم یا ادا ناراحتا رو در بیارم

بذارین زندیگیمونو کنیم لطفا

اهمیتی نداره برام

"they're dead . so what ?"

با این وضعیت فکری من و وسواسی که پیدا کردم به زمان تا دیوونگی فاصله ای نمونده

لحظه به لحظه تو فکر ثانیه هایی ام که هدر میدم :|

هی به خودم میام تلاشو شروع میکنم , اما اونریم هست هی به خودم میام میبینم یک ساعت گذشت تو فکر بودم فقط بدون هیچ حرکتی


"Let your mind breathe"

خیلی لذت بردم از این موزیک

گفتم اینجام بذارمش یجوری انگار آدم احساس دین میکنه به موزیکایی که خوشش میاد

استایل موزیک لایته


Damien Rice - It takes a lot to know a man


"The father and the son

        The haunted and the gone"