یاد ندارم کسیو بخاطر راه افتادن کار خودم به زحمت انداخته باشم
در این حد که دانشجو که بودم حتی واسه پرسیدن یه سوال میرفتم تا دانشگاهو میومدم و به کسی نمیگفتم بره واسم بپرسه
البته نمیگم رفتار خوبیه , چون مسائلیم واسم درست کرده ,بعضا تو محل کار, البته رضایت زیادی دارم و شخصیت مستقل
یالا , چقد لش بازی , رو پا خودت واسا , بزرگ شو , خجالت بکش 26 سالته هنوز تو 18 سالگی سیر میکنی
خشم , نفرت و تکبر همیشه قویترین سلاحام بودن واسه پیشرفت
درواقع تاثیری که این فاکتورا رو ارادم واسه حرکت رو به جلو داشتن هیچ چیز دیگه نداشت
درسته دستاوردام تو این سن میتونستن بیشتر باشن ولی در حال حاضر خیلی راضی ام از جایگاهم
مهمه وقتی یه لحظه از دور نگاه کنی خودتو و لذت ببری , جایگاهتو مطابق با ارزش ها خواسته هات ببینی, بی اهمیت به گفته ها و ارزش های بقیه
با اینا بزرگ شدیم, دلم واسه صدای مازیار سرکش تنگ شده
فک کنم کم کم دارم فرسوده میشم بعد چند سال دویدنو دویدن نان استاپ
هم فیزیکی هم روحی خیلی خستم بد فرم به استراحت فکری نیاز دارم
همیشه فراری بودم از انجام دادن چنتا کار همزمان
همیشه هم در حال انجام دادن کلی کار همزمان بودم
همین باعث میشه تمرکز کافی نداشته باشم و
وقت زیادی بذارم فقط برا جم و جور کردن فکرام که به کدوم کار برسم اول